پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

قصه این روزهای ما

سلام عزیزکم که الان رو پای مامان لالا کردی. این روزها حس میکنم خیلی تکراری شدن گرچه تو هر روز به وضوح رشد میکنی و بزرگ و بزرگتر میشی واین بزرگترین تنوعه ولیییی من دنبال تغییرم.نمیدونم چه طور و چه جوری؟؟ صبح ها معمولا بین 5/9-5/8 بیدار میشی و منم که حتا اگه به شدت خوابم بیاد باید بیدار بشم.البته نا گفته نماند معمولا 4-3 بار در طول شب امر میفرمایین که شیرتون بدم و من اطاعت میکنم از صمیم قلب!! اولین کار تعویض پوشک و شستشوی دست و صورته.از اونجایی که بلافاصله بعد بیدار شدن چیزی نمیخوری من دست به کار میشم و صبحانه میخورم.بعد میام سراغت و توی صندلی غذات مینشونمت تا نتونی تکون بخوری و صبحانه ات رو که معمولا حریره...
30 شهريور 1390

دخمل توپولی

دخملی مامان قربون خدا با این خلقتش برم .با این همه شیطنت و بازیگوشی که داری و یه لحظه بند نمیشی ولی بازم لحظه به لحظه رشد میکنی ...                                                     تبارک الله احسن الخالقین با اینکه میخواستم این ماه نبرمت دکتر ولی دلم طاقت نیاورد و امروز باهم رفتیم پیش آقای دکتر مهربون.جالب بود یکی از استادای دانشگاهمون رو دیدم که با خانومش دخمل کوشولوشو آورد...
29 شهريور 1390

یه عروسک 10 ماهه

عروسک خوشگل من ١٠ ماهگیت مبارک.هورااااااااااااا خانوم خانوما دیگه راستی راستی داری بزرگ میشی.چقدر هم وابسته مامان شدی گلم.از اینکه اینقدر میتونم آرومت کنم خوشحالم ولی از اینکه وقتی نیستم غصه میخوری خیلی ناراحت میشم.دیگه مثل قبل نمیتونم بذارمت پیش مامان جون و برم بیرون.گاهی خوبی و گاهی خیلی بهانه مامانتو میگیری.وقتی بیرونم و برمیگردم با شنیدن صدای من چنان گریه ای میکنی که دل سنگ هم آب میشه.... خیلی تند تند ٤ دست و پا میری و دیگه به هرجا که بتونی چنگ میندازی تا بلند بشی.گاهی هم خیلی خرابکاری میکنی و هر چی دم دستته پرت میکنی زمین.وقتی هم بلند میشی با اعتماد به نفس کامل دستتو ول میکنی و تالاپی میخوری زمین.حالا بسته به اینکه در...
27 شهريور 1390

وای وای وای!!

دختر نگو بلا بگو     شیطون شیطونا بگو !! مامانی بالاخره بعد از بیشتر از یک ماه که تلاش کردی 4 دست و پا بری روز 3شنبه 8 شهریور یه دفعه شروع به رفتن کردی و شدی یه هاپو کوچولوی شیطون! وااااااااااای مامانی دیگه یه جا بند نمیشی و یه لحظه که حواسم ازت پرت میشه میبینم داری فضولی میکنی.خیلی بانمک شدی یه جورایی انگار از زندون آزاد شدی که هرجا دلت میخواد میری.از خواب که بیدار میشی بلافاصله میشینی و بعد هم د برو که رفتیم.این چند روز به خاطر تعطیلات عید فطر بابا خونه بود  و کمکم می کرد.از فردا چطوری باید تو رو کنترل کنم خدا میدونه... ...
12 شهريور 1390

روز داروساز بر خودم مبارک!

دختر نانازی مامان سلام سالها پیش در چنین روزی محمد زکریای رازی چشم به جهان گشود و چون کاشف الکل بود روز تولدش رو به نام روز داروسازی نامگذاری کردن.اصولا در این روز ما داروسازها خودمون به خودمون تبریک میگیم و معمولا اطرافیان یادشون نمیمونه !!عیبی نداره خودمون برای هم نوشابه باز میکنیم.کاچی به از هیچی!! گلدون مامان دیگه ماه مبارک داره تموم میشه ولی من اصلااااا استفاده نکردم.پارسال سحرا بیدار میشدم و نماز میخوندم.قران میخوندم تا اذان بشه ولی امسال دریغ از یک روز که بیدار بشم.آخه اینقدر روزها خسته میشم و شبی چند بار باید بیدار بشم و شیر بدم اصلا متوجه بیدار شدن بابایی نمیشم.ولی به بزرگواری خدا ایمان دارم... چند تا عکس ...
5 شهريور 1390
1